ای کاش آب بودم
ای کاش آب بودم
گر میشد آن باشی که خود می خواهی
-- آدمی بودن
حسرتا !
مشکلی است در مرز ناممکن. .. نمی بینی ؟
ای کاش آب بودم - به خود میگویم -
نهالی نازک به درختی گشن رساندن را
- تا به زخم تبر بر خاکش افکنند
در اتش سوختن را ؟
یا نشای سست کاجی را سرسبزی جاودانه بخشیدن
-از آن پیش تر که صلیبی ش آلوده کنند
به لخته لخته ی خونی بی حاصل ؟
یا به سیراب کردن لب تشنه یی
رضایت خاطری احساس کردن
- حتی اگرش به زانو نشانده اند
در میدانی جوشان از آفتاب و عربده
تا به شمشیری گردنش بزنند ؟
حیرتت را برنمی انگیزد
قابیل برادر خود شدن
یا جلاد دگر اندیشان ؟
یا درختی بالیده نا بالیده را
حتا
هیمه ای انگاشتن بی جان ؟
می دانم , می دانم , می دانم
با این همه کاش ,ای کاش آب می بودم
- گر میتوانستمی آن باشم که دلخواه من است
-آه
کاش هنوز
به بی خبری
قطره ای بودم پاک
از نم باری
به کوهپایه ای
نه در این اقیانوس کشاکش بیداد
- سرگشته موج بی مایه ای.
احمد شاملو . 30 شهریور . 1368
با صدای شاملو و موسیقی انجللو بادالامنتی از اینجا دریافت کنید
منبع: دل آواز
.............................................................................................................