۱۳۸۹ آذر ۲۴, چهارشنبه








علی کوچیکه تو باغچه
چی میچینه؟
الوچه
الوچه باغ بالا
جرات داری؟ ..بسم الله



" به علی گفت مادرش روزی "

شعری زیبا از فروغ فرخ زاد که در نگاه اول بیشتر به نظر یک شعر کودکانه می اید. یک شعر چند لایه , چند بعدی, که خواننده را به یاد " ماهی سیاه کوچولو "ی صمد بهرنگی می اندازد. اما در قالبی گویاتر وزیباتر. در این شعر علی کوچولو خواب یک ماهی میبیند, ماهی که نماد جنبش و تلاش و حرکت است , حرکتی که از یک برکه پر از کرم وکثافت ومرض , خودرا به دریای بیکران پاک وزلال و اقیانوس ازادی و رهایی میرساند .
ماهی , علی کوچولو را از خواب کودکانه اش میپراند , بیدار میکند تا در این خفقان وبی عدالتی و ستم , حقکشی ها , و اعدام ها راه خودش را پیدا کند , در این دنیایی که دیکتاتورش , شاه ش , رهبرش , یا در واقع همان خدایش را همیشه یکدسته چاپلوس و خاله خانباجی و مداح , ودسته دیگر قداره بند و اوباش و شعبان بی مخ ولباس شخصی و چاقوکش اورا همراهی می کنند و بوق وکرنای تبلیغات رسانه هایش بر اسمان بلند است..
دنیای صبح سحرا
تو توپخونه
تماشای دار زدن
نصف شبا
رو قصه اقا بالاخان زار زدن
دنیایی که وقتی خداش تو کوچه هاش پا میذاره
یه دسته خاله خانباجی از عقب سرش
یه دسته قداره کش از جلوش مییاد
دنیایی که , هرجا میری
صدای رادیوش میاد
علی کوچولو , واله وشیدای ماهی خوابش میشود . از خواب میپرد , بیدار میشود , عاشق میشود , و ماندن و زندگی عادی برایش تهوع اور میشود و ره توشه برمیدارد و قدم درراه بی برگشت میگذارد..
میبرتش , میبرتش
از توی این دنیای دلمرده چاردیواریا
نقنق نحس ساعتا
خستگی ها بیکاریا
دنیای اش رشته ووراجی وشلختگی
درد قولنج ودرد پرخوردن ودرد اختگی
دنیای بشکن زدن ولوس بازی
عروس ودوماد بازی و ناموس بازی
دنیای هی خیابونا را الکی گز کردن
از عربی خوندن یک لچک به سر حض کردن

دلواپسی های مادر بزگش ننه قمر خانوم , وندایی , که به او هشدار میدهد که این راهی را که انتخاب کرده راهی خطرناک است ../..خواب کجا , حوض پراز اب کجا../.. این راه عاقبتش تخت مرده شور خانه است . ونصیحتش میکند که دست از ماهی خوابش بردارد و میتواند مثل مردم عادی از زندگی لذت ببرد , ازدواج کند , ماشین دودی سوار بشود , وهزاران بهانه برای زندگی مرفه و اسوده داشته باشد , و ازادی و برایش نان واب نمیشود
علی کوچولو , علی دیوونه
تخت فنری بهتره یا تخت مرده شور خونه؟
گیرم توهم خودتو به اب شور زدی
رفتی واون کولی خانومو به تور زدی
ماهی چیه؟ ماهی که ایمون نمیشه , نون نمیشه
یه وجب پوست تنش واسه فاطی تمبون نمیشه
دست که به ماهی بزنی , از سرتا پات بو میگیره
بوت تو دماغا میپیچه , دنیا ازت رو میگیره
بگیر بخواب , بگیر بخواب
که کار باطل نکنی
با فکرای صدتا یه غاز حل مسایل نکنی
اما برای علی کوچیکه ../ دنیا همونجاست که همونجا اخر خاکه علی../ ونمیخواهد بماند و نمیخواهد تا خرخره توی لجن فرو برود و این حرف ها , حرف ان دسته ادمهای بی دردی است که آرمانشان شکمشان وزیر شکمشان است و فقط وفقط به فکر لذت و سود جویی و پرهیز کردن از خطرند و آسایش و ارامش خودشان را بر همه چیز ترجیح میدهند..
این حرفها حرف اون کسونیس که اگه
یه بار شد و تو عمرشون یه خواب دیدن
خواب پیاز وترشی ودوغ و چلوکباب دیدن
ماهی چکار به کار یک خیگ شکم تغار داره
ماهی که هیچی , سگشم
ازاین تغارا عار داره
ماهی تو آب میچرخه و ستاره دس چین میکنه
اونوخ به خواب هرکی رفت
خوابشو از ستاره سنگین میکنه
................................................................................
................................................
" به علی گفت مادرش روزی "

علی کوچولو
علی بونه گیر
نصف شب از خواب پرید
چشماشو هی مالید بادست
سه چارتا خمیازه کشید
پاشد ونشس
چی دیده بود ؟ چی دیده بود ؟
خواب یه ماهی دیده بود
یه ماهی انگار که یه کپه دوزاری
انگار که یه طاق حریر
با حاشیه منجوق کاری
انگار که رو برگ گل لاله عباسی
خامه دوزیش کرده بودن
قایم موشک بازی میکردن تو چشاش
دوتا نگین کرد صاف الماسی
همچی یواش
همچی یواش
خودشو رو آب دراز میکرد
که بادبزن فرنگیاش صورت آبو ناز می کرد
بوی تنش بوی کتابچه های نو
بوی یه صفر گنده و پهلوش یه دو
بوی شبای عید واشپزخونه ونذزی پزون
شمردن ستاره ها , تو رختخواب رو پشت بون
ریختن بارون رو اجر فرش حیاط
بوی لواشک , بوی شکلات
انگار تو آب گوهر شب چراغ می رفت
انگار که دختر کوچیکه شاه پریون
تو یه کجاوه بلور
به سیر باغ وراغ می رفت
دور و ورش گل ریزون
بالای سرش نور بارون
شاید که از طایفه جن و پری بود ماهیه
شاید که از اون ماهی های ددری بود ماهیه
شاید که یه خیال تند سرسری بود ماهیه
هرچی که بود
هرکی که بود
علی کوچیکه
محو تماشاش شده بود
واله وشیداش شده بود
همچی که د برد که به اون
رنگ روون , نور جوون
نقره نشون
دس بزنه
برق زد وبارون زد وآب سیا شد
شیکم زمین زیر تن ماهی واشد
دسته گلا دور شدن ودود شدن
شمشای نور سوختن ونابود شدن
باز مث هر شب روسر علی کوچیکه
دسمال اسمون پراز گلابی
نه چشمه ای نه ماهیی نه خوابی
باد توی بادگیرا نفس نفس میزد
زلفای بیدو میکشید
از روی لنگای دراز گل اغا
چادر نماز کودریشو پس میزد
رو بند رخت
پیرهن زیرا وعرق گیرا
دس میکشیدن به تن همدیگه و حالی به حالی میشدن
انگار که از فکرای بد
هی پر و خالی میشدن
سیرسیرکا
سازا راو کوک کرده بودن ساز میزدن
همچی که باد آروم میشد
قورباغه ها از ته باغچه زیر اواز میزدن
شب مث هر شب بود و چن شب پیش و شبهای دیگه
آمو علی , تو نخ یه دنیای دیگه
علی کوچیکه
سحر شده بود
نقره نابش رو میخواس
ماهی خوابش رو میخواس
راه آب بود وقرقر آب
علی کوچیکه و حوض پر آب
" علی کوچیکه , علی کوچیکه
نکنه تو جات وول بخوری
حرفای ننه قمر خانوم
یادت بره گول بخوری
تو خواب اگه ماهی دیدی خیر باشه
خواب کجا حوض پر از آب کجا؟
کاری نکنی که اسمتو
تو کتابا بنویسن
سیاه کنن طلسمتو
آب مث خواب نیست که آدم
ازاین سرش فرو بره
از اون سرش بیرون بیاد
تو چارراهاش وقت خطر
صدای سوت سوتک پاسبون بیاد
شکر خدا پات رو زمین محکمه
کور وکچل نیستی علی, سلامتی , چی چی ات کمه؟
میتونی بری شابدوالعظیم
ماشین دودی سوار بشی
قد بکشی , خال بکوبی , جاهل پامنار بشی
حیفه آدم اینهمه چیزای قشنگو نبینه
الا کلنگ سوار نشه
شهر فرنگو نبینه
فصل حالا فصل گوجه وسیب وخیار و بستنیس
چند روز دیگه , تو تکیه , سینه زنیس
ای علی ای علی دیوونه
تخت فنری بهتره یا تخت مرده شور خونه؟
گیرم تو هم خودتو به آب شور زدی
رفتی و اون کولی خانومو به تور زدی
ماهی چیه ؟ ماهی که ایمون نمیشه , نون نمیشه
اون یه وجب پوست تنش واسه فاطی تمبون نمیشه
دس که به ماهی بزنی
از سرتا پات بو میگیره
بوت تو دماغا می پیچه
دنیا ازت رو میگیره
بگیر بخواب , بگیر بخواب
که کار باطل نکنی
با فکرای صدتا یه غاز
حل مسائل نکنی
سرتو بذار رو ناز بالش , بذار بهم بیاد چشت
قاچ زینو محکم چنگ بزن, که اسب سواری پیشکشت "
حوصله آب دیگه داشت سر میرفت
خودشو میریخت تو پاشوره و درمیرفت
انگار میخواس تو تاریکی
داد بکشه : " اهای زکی
این حرفها حرف اون کسونیس که اگه
یه بار تو عمرشون زد ویه خواب دیدن
خواب پیاز و ترشی ودوغ و چلو کباب دیدن
ماهی چیکار به کار یه دیگ شکم تغار داره
ماهی که هیچی , سگشم
از این تغارا عار داره
ماهی تو آب میچرخه وستاره دس چین میکنه
اونوخ تو خواب هر کی رفت
خوابشو از ستاره سنگین میکنه
میبرتش , میبرتش
ازتوی این دنیای دلمرده چاردیواریا
نق نق نحس ساعتا , خستگیا , بیکاریا
دنیای آش رشته و وراجی وشلختگی
درد قولنج ودرد پر خوردن ودرد اختگی
دنیای بشکن زدن ولوس بازی
عروس ودوماد بازی وناموس بازی
دنیای هی خیابونا رو الکی گز کردن
از عربی خوندن یه لچک به سر حظ کردن
دنیای صبح سحرا
تو توپخونه , تماشای دار زدن
نصف شبا
رو قصه ی اغابالا خان زار زدن
دنیایی که هروقت خداش تو کوچه ها پا میذاره
یه دسته خاله خانباجی از عقب سرش
یه دسته قداره کش از جلوش میاد
دنیایی که هر جا میری
صدای رادیوش میاد
میبرتش , میبرتش , از توی این همبونه کرم وکثافت ومرض
به ابیای پاک و صاف اسمون میبرتش
به سادگی کهکشون میبرتش "
آب از سر یه شاپرک گذشته بود وحالا داشت فروش میداد
علی کوچیکه
نشسته بود کنار حوض
حرفای آبو گوش میداد
انگار که از اون ته ته ها
از پشت گلکاری نورا یه کسی صداش میزد
آه میکشید
دست عرق کرده وسردش رو یواش , به پاش میزد
انگار میگفت یک دو سه
نپریدی؟ هه هه هه
من توی اون تاریکیای ته آبم به خدا
حرفمو باور کن علی
ماهی خوابم به خدا
دادم تمام سرسرا رو آب وجارو بکنن
پرده های مرواری رو
این رو واون رو بکنن
به نوکرای باوفام سپردم
کجاوه بلورمم آوردم
سه چارتا منزل که از اینجا دور بشیم
به سبزه زارای همیشه سبز دریا میرسیم
به گله های کف که چوپون ندارن
به دالونهای نور که پایون ندارن
به قصرای صدف که پایون ندارن
یادت باشه از سرراه
هفت هشت تا دونه مرواری
جمع کنی که بعدا باهاشون , تو بیکاری
یه قل دو قل بازی کنیم
ای علی من بچه دریام نفسم پاکه علی
دریا همونجاس که همونجا آخر خاکه علی
هرکه که دریا رو به عمرش ندیده
از زندگیش چی فهمیده
خسته شدم حالم بهم خورده از این بوی لجن
اونقده پابه پا نکن که دوتایی
تاخرخره فرو بریم توی لجن
بپر بیا , وگرنه ای علی کوچیکه
مجبور میشم بهت بگم نه تو نه من
آب یهو بالا اومد و , هلفی تو کشید
انگار که آب جفتشو جست و تو خودش فروکشید
دایره های نقره ای , توی خودشون
چرخیدن و چرخیدن و خسته شدن
موجا کشاله کردن و ازسرنو
به زنجیرای ته حوض یسته شدن
چرخ میزدن رو سطح آب
قل قل قل تالاپ تالاپ
قل قل قل تالاپ تالاپ
چرخ میزدن چن تا حباب
تو تاریکی رو سطح آب
علی کجاست؟
تو باغچه
چی می چینه ؟
الوچه
الوچه باغ بالا
جرات داری ؟ .. بسم الله
...................................................

هیچ نظری موجود نیست: