۱۳۸۹ مرداد ۲۷, چهارشنبه




پس از واقعه ترور امیر کبیر, بی شک تلخ ترین رویداد در تاریخ ملت ایران , کودتای بیست وهشت مرداد است. امریکا که حفظ دیکتاتور را برابر با حفظ منافع خود در ایران و منطقه می دید , با کمک ارازل و اوباش داخلی و حمایت روحانیت ,که دولت ملی مردمی مصدق را همسو با عقاید واهداف خود نمی دید, این کودتای ننگین را صورت داد.
دیکتاتور بر سرکار امد, مصدق برکنار شد , به زندان افتاد و محاکمه شد ....
اخوان ثالث ان سالها در" زندان زرهی" بود , وقتی او را با دیگر زندانیان برای هواخوری می بردند, مصدق آن مرد بزرگ وبزرگوار تاریخ معاصر ایران را می دید که در یک حصار سیمی خاص به تنهایی راه میرفت وقدم میزد, مثل شیری در قفس . در آن وقت ها که حتی بردن نام مصدق هم درد وسر ساز بود , اخوان شعری را میسراید وبالای ان مینویسد : برای پیر محمد احمدابادی.

برای پیر محمد احمد ابادی

دیدی دلا که یار نیامد.............گرد امد و سوار نیامد
بگداخت شمع وسوخت سراپای.....وان صبح زرنگار نیامد
آراستیم خانه وخوان را ........... وان ضیف نامدار نیامد
دل را وشوق را وتوان را....... غم خورد و غمگسار نیامد
وان کاخ ها زپایه فروریخت..... وان کرده ها به کار نیامد
سوزد ذلم ع به رنج وشکیبت ........ ای باغبان بهار نیامد
بشکفت بس شکوفه وپژمرد........ اما گلی به بار نیامد
خوشید چشم چشمه ودیگر ......... آبی به جویبار نیامد
ای شیر پیر بسته به زنجیر ....... کز بندت ایچ عار نیامد
سودت حصار و پیک نجاتی ...... سوی تو وان حصار نیامد
زی تشنه کشتگاه نجیبت ........ جز ابر زهر بار نیامد
یکی از ان قوافل پر ............. باران گهر نثار نیامد
ای نادر نوادر ایام .............. کت فر و بخت یار نیامد
دیری گذشت وچون تو دلیری ...... در صف کارزار نیامد
افسوس کان سفاین حری .......... زی ساحل قرار نیامد
وان رنج بی حساب تو , درداک ...... چون هیچ در شمار نیامد
وز سفله یاوران تو در جنگ ...... کاری بجز فرار نیامد
میدانم ودلت که غمان چند .......... آمد ور آشکار نیامد
چندان که غم به جان تو بارید ...... باران به کوهسار نیامد


۳ نظر:

علی گفت...

با اجازه یا بی اجازه ! لینک بشدید

ناشناس گفت...

خیلی عالی بود

DiesColor گفت...

یادش گرامی